سرداران زنجان سردار شهید طاهر اجاقلو
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ
( سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ ) -به سوی آمرزش پروردگارتان بشتابید و به راه بهشتی که عرضش به قدر پهنای آسمان و زمین است و برای اهل ایمان به خدا و پیمبرانش مهیّا گردیده. این فضل خداست که به هر کس خواهد عطا میکند و خدا دارای فضل و کرم بسیار عظیم است.(سوره حدید آیه 21)
ما را که درد عشق و بلای خمار کشت
یا وصل دوست یا می صافی دوا کند
جان رفت در سر می و حافظ به عشق سوخت
عیسی دمی کجاست که احیای ما کند
( حافظ )
از سرداران بنام و حماسه ساز شهرستان زنجان
سرداررشید اسلام شهید طـاهـراجـاقـلـو
معاونت دلیر طرح و برنامه واطلاعات وعملیات لشگر 17 حضرت علی ابن ابیطالب (ع)
درعملیات شکوهمند وسرنوشت سازخـیـبـر (اسفند ماه 1362- جزایرمجنون )
زندگینامه سردار شهید طاهر اجاقلو :
شهید "طاهر اجاقلو" از مادرى به نام "ملکه صمصامى" در پاییز سال 1340 شمسى در خانوادهاى مذهبى در زنجان به دنیا آمد.
طاهر قبل از شش سالگى به همراه برادرش ناصر به مکتبخانه رفت و قرائت قرآن را فراگرفت. آن گونه که پدرش حاج یدالله مى گوید:"در این دوره به بازى و تفریح علاقه چندانى نشان نمى داد و بیشتر در خانه مى ماند و در کارهاى منزل به خانوادهاش یارى مى رساند."
او دوره ابتدایى را در یکى از دبستان هاى زنجان آغاز کرد و چون به درس علاقه داشت، تکالیفش را به خوبى انجام مى داد به طورى که معلمان بارها به پدرش گفته بودند: "حاجى! پسرت دانش آموز خوبى است، با کسى دعوا نمى کند و درسش را خوب مى خواند."
پدر طاهر براى امرار معاش خانواده علاوه بر اداره مغازه پارچه فروشى به باغدارى مى پرداخت. طاهر هم در هر فرصتى به پدر کمک مى کرد. او پس از اتمام تحصیلات ابتدایى، در سال 1354 به مدرسه راهنمایى آیت الله طالقانى رفت و پس از پایان موفقیت آمیز این دوره، در سال 1358 در دبیرستان دکتر شریعتى زنجان ثبت نام کرد و به تحصیل خود ادامه داد.
پدر طاهر از خصوصیات این دوره از زندگى پسرش چنین مى گوید: "طاهر در این دوره بیشتر اوقاتش را در خانه سپرى مى کرد و به مطالعه مى پرداخت."
با تشکیل بسیج به فرمان امام خمینى قدس سره، در پایگاه مسجد راه آهن زنجان ثبت نام کرد و روزها درس مى خواند و شبها نگهبانى مى داد.
او تا سال سوم دبیرستان ادامه تحصیل داد و سپس به عضویت سپاه پاسداران انقلاب درآمد. خدمتگزارى بى منت و خالصانه به انقلاب و اسلام و طلبکار نبودن از انقلاب از مهمترین ویژگیهاى طاهر در این دوره است.
پدرش مى گوید: "روزى به طاهر گفتم یک دستگاه چرخگوشت از بسیج براى ما بگیر! جواب داد: پدر! ما که براى این چیزها انقلاب نکرده ایم، توکلت به خدا باشد، از خدا این چیزها را بخواه."
طاهر اولین بار در هیجده سالگى عازم جبهه شد. ابتدا یک بسیجى ساده بود اما دیرى نگذشت که مسئولیت گروهان و سپس فرماندهى گردان و بالاخره معاونت طرح و برنامه و عملیات لشکر 17 علىبن ابی طالب علیه السلام را به عهده گرفت.
با این حال هرگاه از وى سوال مى شد در جبهه به چه کارى مشغول است، پاسخ مى داد: "سنگر مى سازم و سقاى رزمندگان هستم."
پدرش از این دوران چنین مىگوید: "هر وقت به مرخصى مى آمد، برایش گوسفند قربانى مى کردم. یکبار به من گفت: چه لزومى دارد که برایم گوسفند قربانى مىکنید؟ گفتم: به خاطر اینکه سالم برگشته اى! گفت: پدر از این به بعد وقتى من به جبهه رفتم، گوسفند را قربانى کنید و بین همسایگان و محرومین تقسیم نمایید."
اولین بار که به جبهه رفت، بیش از سه ماه در منطقه بود و سپس براى پنج روز به مرخصى آمد. بعد از آن، هر بار سه یا چهار ماه در جبهه مى ماند و به یک مرخصى دو یا سه روزه مى آمد. او ابتدا به مریوان اعزام شد؛ سپس به جزیره مجنون رفت و بعد در جبهه هاى جنوب و هر کجا که عملیاتى بود، حضور مى یافت.
دیرى نپائید که ناصر برادر کوچکتر طاهر نیز به جبهه شتافت. از آن پس، خانواده اجاقلو به طور مستمر یک یا دو رزمنده در جبهه داشت. طاهر در حمله سوسنگرد دچار مجروحیتى نه چندان جدى از ناحیه پا شد و در بیمارستان اهواز بسترى گردید.
ولى شب هنگام به دور از چشم پزشکان و نگهبانان از بیمارستان گریخت و به منطقه بازگشت. در جریان عملیات بیت المقدس در خرمشهر از ناحیه گردن مورد اصابت گلوله قرار گرفت؛ جراحتى که به سختى بهبود یافت.
در این ایام وصیتنامه خود را نوشت که در بخشى از آن آمده است: "خوشحالم که جانم را نثار اسلام و مکتب محمد صلى الله علیه وآله و على علیه السلام مى کنم و افتخار مىکنم که مکتبم اسلام است؛ اسلامى که به من فهماند، چگونه بیندیشم، چگونه راهم را انتخاب کنم.
ما خلق شده ایم تا آزمایش شویم و اساساً این جهان محل آزمایشى بیش نیست و زندگى جاوید در آن جهان است. بارالها! پروردگارا! این هدیه ناقابل ما پیروان فرستاده ات حضرت محمد صلى الله علیه وآله و فرزندش خمینى قدس سره را بپذیر و ما را از سربازان حضرت ولى عصر (عج) قرار بده! و آرزوى ما همان نعمت پر لطف یعنى شهادت را برآورده ساز! و این بنده حقیرت را جزء غلامان سرور شهیدان، حسین بن على علیه السلام قرار بده! در دنیا دو صفت وجود دارد؛ صفت باطل که همان صفت فرعون و شاه معدوم است و صفت حق که صفت تمامى پیامبران و راه خمینى کبیر است.
رهبرم را تنها نگذارید و همیشه از او تبعیت کنید.
برادران! همان طورى که همیشه موقع صحبت کردن به این مسأله تکیه [تأکید] مى کردیم که باید مواظب منافقین باشیم، اى مردم مبارز و غیور و شهیدپرور،وصیت مهمى که به شما دارم این است که منافقین به هر لباسى مى افتند؛ در این مسأله انسان به برادر خود نیز اعتماد ندارد، پس مواظب باشید."
سرانجام طاهر اجاقلو در بیست و دوم اسفندماه 1362 چهار روز پس از شهادت برادرش ناصر بر اثر اصابت ترکش به سر در عملیات خیبر در جزیره مجنون به شهادت رسید. حاج یدالله اجاقلو پدر طاهر درباره چگونگى شهادت فرزندانش مى گوید: "در ایامى که پسرم طاهر از جبهه آمده بود، زنگ خانه به صدا درآمد.
طاهر در را باز کرد، پرسیدم کیست؟ پاسخ داد: یکى از رزمنده هاست. پرسیدم: چکار دارد؟ گفت: کارى ضرورى پیش آمده و باید به جبهه برویم. طاهر قبل از رفتن وصیتنامه خود را نوشت و روى طاقچه گذاشت و رفت. چند روز بعد عملیات خیبر شروع شد.
چند روزى از عملیات نگذشته بود که مرا به سپاه فرا خواندند. به محض رسیدن، برادر میرزاعلى رستمخانى رو به برادر مهدى زین الدین کرد و گفت: ایشان پدر طاهر هستند.
مهدى زینالدین جلو آمد، صورتم را بوسید و گفت: بیایید بیرون قدمى بزنیم! تازه راه افتاده بودم که گفت: "روحش شاد خیلى شجاعت به خرج داد، بعدها خبر شجاعتهایش مى رسد." اشک از گوشه چشمانم جارى شد. پرسیدم: کدام یک؟ گفت: روز هیجدهم اسفند (1362) بىسیم و تیربار در دستش بود که از ناحیه پیشانى گلوله خورد.
گفتم: کدام یک، طاهر یا ناصر؟ جواب داد: بعد از مجروحیتش به نزدش رفتم، پرسیدم در چه حالى و شهادت را چگونه مىبینى؟ گفت: شهادت را شیرینتر از عسل مى بینم! و بعد توصیه کرد که امام و رهبر عزیز را تنها نگذارید. این آخرین کلام ناصر بود.
وقتى خبر شهادت ناصر را به طاهر رساندم آنچنان که عادتش بود، بعد از برنامه ریزى حمله، راهِ خط مقدم را در پیش گرفت. مانع رفتنش شدم و گفتم: هنوز پیکر برادرت بر خاک جبهه است.
ولى طاهر گوش نداد و با اصرار به خط مقدم رفت و بعد از 24 ساعت در بیست و دوم اسفند 1362 در جریان عملیات خیبر و در جزیره مجنون بر اثر اصابت ترکش به ناحیه کتف و سر به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
" جنازه طاهر مدتى در منطقه عملیاتى باقى ماند و بعد از پایان عملیات به پشت خط انتقال یافت.پیکر شهیدان طاهر و ناصر اجاقلو در قبرستان شهداى زنجان مدفون است.
( روحش شاد و یادش گرامی )
آنکس که گشت کشته، ز سودای چشم تو
خیزد صباح روز قیامت، ز خاک مست
(سلمان ساوجی)
گــر مـن کـشـمـت دم مـزن و بــاک مـدار
چـون مـن دیـت کـشـتـة عشـق خـویـشـم
قسمتی از وصیتنامه سراسر درس سردار شهید طاهر اجاقلو :
خوشحالم که جانم را نثار اسلام و مکتب محمد (ص) و علی (ع) می کنم و افتخار می کنم که مکتبم اسلام است ، اسلامی که به من فهماند ، چگونه بیندیشم ، چگونه راهم را انتخاب کنم . ما خلق شده ایم تا آزمایش شویم و اساسأ این جهان محل آزمایشی بیش نیست و زندگی جاوید در آن جهان است .
بارالها ! پروردگارا !
این هدیه ناقابل ما پیروان فرستاده ات حضرت محمد (ص) و فرزندش خمینی (ره) را بپذیر و ما را از سربازان حضرت ولی عصر(عج) قرار بده ! و آروزی ما همان نعمت پر لطف یعنی شهادت را برآورده ساز ! واین بنده حقیرت را جزء غلامان سرور شهیدان ، حسین ابن علی (ع) قرار بده !
در دنیا دو صفت وجود دارد ، صفت باطل که همان صفت فرعون و شاه معدوم است و صفت حق که صفت تمامی پیامبران وراه خمینی است ، رهبرم را تنها نگذارید و همشیه از او تبعیت کنید .
برادران ! همان طور که همشیه موقع صبحت کردن به این مسئله تکیه می کردیم که باید مواظب منافقین باشیم ، ای مردم مبارز و غیور و شهیدپرور ، وصیت مهمی که به شما دارم این است که منافقین به هر لباسی می افتند ، در این مسئله انسان به برادر خود نیز اعتماد ندارد ، پس مواظب باشید . ( خوشا به حالش و خوشا به سعادتش )
قـلـم را آن زبـان نـبـود که سِـرّ عـشـق گـویـد بـاز
ورای حّـــد تـقـریــرسـت شــرح آرزومــنــدی
(حافظ)
غایت خلقت جهان پرورش انسانهائی است که در برابر شداید برهر چهترس و شک و تردید و تعلق است غلبه کنند و حسینی شوند .
( شهید آوینی )
با ذکرصلواتی یاد و نام تمامی شهیدان دل باخته حق و حقیقت را گرامی داشته
و برای تعجیل در فرج آقا صاحب زمان (عج) دعا کنیم .
(با التماس دعا )
ادامه مطلب